چرا باید استراتژی معاملاتی اختصاصی داشته باشیم ؟
اکثر افراد از کودکی با یک روش یکسان بزرگ شده اند تحصیلات یکسان داشته اند و به نوع ترغیب به یکسان بودن شده اند در حالی که هر فرد شخصیت خاص خود را دارد و باید با توجه به آن ویژگی های شخصیتی در مسیر که علاقه دارد قرار بگیرد به دلیل یکسان بودن ، افراد به تحصیلاتی در دانشگاه می پردازند که علاقه ای ندارد و به شغلی مشغول به کار می شوند که شاید در آن مهارت داشته باشند ولی علاقه ای به آن ندارد و این باعث از دست دادن عزت نفس می شود
در این مقاله از مجموعه مقالات روان شناسی معامله گری بنا داریم به موضع مهمی در زمینه روش فکری معامله گران توضیحات مهمی را بدهیم
این محتوا توسط سایت تکنیک ( teknek.ir ) تولید شده است .
چرا رمز موفقیت در بازار های مالی داشتن استراتژی اختصاصی است ؟
فضا بازار با فضا جامعه به طور کامل از هم متفاوت میباشند و در واقع برای ماندگاری در بازار بایستی چندین اصول و چارچوب فکری جدیدی برای خود ساخت با توجه به روحیات و ویژگی های اخلاقی که داریم؛ یعنی تفکری که در جامعه موجود است و سبب جنبش روبه رشد و در بعضی مواقع باعث موفقیت می شود؛ در بازار جایی ندارد زیرا که در اکثر مواقع در بازار مالی باعث ضرر های سنگین می شود
معمولاً در جامعه افراد کمی به موفقیت های بزرگی در زندگی شخصی خود میرسند و عزتنفس بالایی نیز داراهستند و قشر دیگری از عموم در رسیدن به موفقیت های هر چند کوچک ناکام بودند؛ که تفاوت مهم این ۲ دسته از جامعه، در نوع نگرش و چارچوب فکری و نگرش مختلف خود میباشد
که منجربه شکوفایی استعدادهای خویش گردیدهاست که با غلبه بر باورهای سابق خویش باعث
کنار نهاده شدن بعضی از رفتارهای رفتاری و معالمه گری خویش شدهاند (یک مقاله با عنوان چرا اکثر افراد در معاملات خود ضرر می کنند ؟ در سایت تکنیک منتشر شده که مطالعه آن خالی از لطف نیست)
درواقع بایستی چارچوب فکری جدیدی را فرا گرفته و آن را بهره برد و حتی باورهای که عمیقاً بر آنها باور و اجبار داشتید را مورد برسی قرار دهید و مجدد آن اعتقاد و باور را در چارچوب فکری جدیدی که اکتساب کردهاید؛ بالا پایینی کرده و مجدد تصمیمی درمورد آن اعتقاد و باور خویش بگیرید.
بازار های مالی هوشمند هستند هوشمندانه معامله کنید !
بازارهای مالی همواره پویا می باشند و هر لحظه معاملهگر را دعوت به چالشی مینمایند که شخص با اکتساب الگوی تازه نباید احساس امنیت را از دست بدهد، بلکه بایستی به بازار به دید محیطی رقابتی نگاه کرده و مدام در ذهن خویش نه طرف خریداران باشد و نه طرف فروشندگان بلکه می بایست مقابله هر دو تیم را در ذهن خویش تصور نماید؛ اینگونه اعتقاد منجر می شود که از حرکات بازار غافلگیر نمیشود چون در قبل رویا رویی هر دو تیم را در ذهن خویش تصور نموده است.
به عنوان مثال در بخش اعظمی از مشاغل مبلغ دستمزد ثابتی لحاظ گرفتهگردیده است که با فعالیت و زمان بیشتر این مبلغ تغییر مینماید و افزایش پیدا می کند؛ البته برای یک معاملهگر کار، فرصت و پاداش چیزی بیمعنا میباشد؛ چون میتواند با تصمیمی صحیح و بهموقع در مدت چندین دقیقه با سودی غیر منتظره ای مواجه گردد که برای آن منفعت تنها تعدادی عملیات ذهنی اجرا شده است ؛
دقت نکردن به تفاوت های ساختاری منجر میشود که معاملهگر در تلاش باشد تا سودی که کسب نموده است را مجدد به بازار برگرداند و آن سود را خیلی ساده از دست بدهد؛ چون کاری را اجرا نکرده و خویش را سزاوار آن سود نمیداند!
باد آورده را باد می برد درست یا غلط ؟
یکی از تلههای چارچوب فکری که در ذهن جامعه فعلی وجود دارد این میباشد که انتظار هیچ مبلغی که بدون کار به آن رسیدهاند را ندارند و فقطً فکر می کنند که با فعالیت و زمان بیشتر پولی که به آن میرسند را افزایش می دهند؛ درحالیکه کار و زمانی که برای فعالیتی تخصیص می یابد بایستی هوشمند باشد.
چگونه در یک وضعیت هیجانی بهترین تصمیم معاملاتی را بگیریم؟
یک الگوی فکری مطلوب ضمن ارائه تعریف صحیح و قابلفهم از کردار بازار قادر است در دریافت تصمیم صحیح، شایسته ترین کمک را به فرد معاملهگر بکند و حتی قادر است از دریافت تصمیمهای هیجانی نیز دوری نماید؛ رفتارهای بر اساس تربیت اجتماعی باعث به بروز رفتارهای هیجانی، عجولانه و فارغ از تفکر میگردد. بهخصوص هنگامی که شخص ناچار به
گرفتن تصمیمی شود که آن تصمیم موجب تلف کردن کامل دارایی میگردد؛ فرصتی ندارید تا تصمیم خویش را در چارچوب فکری جامعه بگیرید چون این اصول با اصول بازار در تناقض میباشد؛ بعضی از خطاها تصمیمگیری که با شناخت آنها میتوانید از تکرار آن دوری نمائید..
اشتباهات مهم رفتاری در معامله گران چیست ؟
اجتناب از حد ضرر و زیان، خارج نشدن از معاملهای در زیان، تعین و تکلیف برای بازار، اعتنا نکردن به پتانسیل بازار، انتقام جویی از بازار، رعایت نکردن استراتژی معاملات فردی، آنالیز قیمت و مشخص کردن
وضعیت ورود و وارد نشدن در شرایط مطلوب، اعتماد نداشتن به بررسی خویش، کسب سود و ناتوانی در نگهداری آن، هر کدام از این خطاها علت خاصی دارند که هر کدام ریشه در چارچوب فکری شخص دارد که میتوان آن را تغییر داد.
اصلاح اشتباهات معامله گری برای کسب بازدهی بیشتر
هر نوع فکر به چندین رویکردها در رابطه با اهداف و چالشهای پیش رو نیاز دارد که هر مورد تکنیک های دارا هستند که میتوان با توجه به آن پیش از ارتکاب به خطا، از آن دوری کرد؛ نگاه مثبت به هدف، تمرکز بر مهارتها و یادگیری اصول معاملهگری تمرکز نکردن به کسب پول، قبول کردن خطا خویش، معلوم بودن میزان حد ضرر، عمل کردن به آنالیز شخصی، شناور بودن بعضی از مقررات مانند حد سود، نگاهی بی طرف به بازار، فعالیت مطابق فهم فردی از بازار؛ با رعایت هر کدام از این تکنیکها می توانید ایراد معاملهگری خویش را حل کرده و گامی روبه جلو در معاملهگری خویش بردارید.
برای داشتن استراتژی معامله گری باید چه کاری انجام داد ؟
برای داشتن استراتژی معاملاتی اولیه می بایست چارچوب فکری هم راستا با بازار داشته باشید، هنگامی که معاملهگری به استراتژی معاملاتی دست پیدا میکند آن استراتژی مانند یک لامپ، راهنماییهایی در جهت بازار مینماید و درصورتیکه معاملهگر استراتژی نداشته باشد؛ مانند چوبی در دریا که نمی داند به کدام سو و چرا می رود. درحالی که استراتژی هم سو با بازار علاوه بر علامت دادن روند بازار بهشکل خود کار، معاملهگر را با بازار هم سو مینماید. همینطور یک چارچوب فکری صحیح به معاملهگر اجازه میدهد که استراتژی های معاملاتی خویش را اولویت بندی نماید.
تطبیق دادن یک چارچوب فکری ثابت در کسب و کار های دیگر یک مثال از مغالطه های دیگر معاملهگران میباشد، چون هر کسبو کاری نیاز به مهارت ها و چارچوب فکری خاص دارد یعنی نمی توانید یک الگوی فکری را برای تمامی کارها تعمیم دهید و معمولاً به این نکته اعتنا نمیشود که هر کسبو کاری چارچوب فکری شناوری دارد؛ یعنی نمیتوان از یک چارچوب فکری در کلیه کسبوکارها استفاده نمود.
آیا کسب سود در بازار های مالی ساده است ؟
یقین به اینکه معاملهگری راحت میباشد یکی دلایل مهم بروز توقعات نا بهجا از بازار میباشد و میتوان اظهار کرد معامله گران هیچ گاه پیش از ضرر و زیان کردن به سودی که در نظر دارند نمیرسند و هیچگاه از پروسه اول رشد عبور نمی کنند.
آنچه در این مقاله از سایت تکنیک گفته شد
نوع آموزش افراد در کودکی باعث شده است که افراد چارچوب فکری یکسانی داشته باشند که این نوع تفکر در بازار های مالی جایی ندارد. بدین ترتیب اگر شخصی خواهان ماندگاری در بازار باشد باید یک سری اصول و چارچوب فکری خود را عوض کرده و یک سری از عقاید و اعتقادات خود را در چارچوب فکری جدید خود مورد بازپرسی قرار دهد که باعث میشود شخص از چارچوب فکری جدید به استراتژی معاملاتی رسیده و سپس بتواند آن استراتژی ها را اولویت بندی کند و در زمان درست و به موقع بهترین تصمیم را بگیرد.